تحلیل های برگزیده
- مجتبی تهرانی
- فرارو
- عصر ایران
- عصر ایران
- تابناک
- مسیح مهاجری
- سید مرتضی نعمت زاده
- آفتاب
- منصورون
- علی مطهری
» بازدید دیروز: 118
» افراد آنلاین: 2
» بازدید کل: 508
نگاهی به ریشههای فکری و تاریخی جریان داعش
برآمدن جریان داعش در منطقه خاورمیانه در چند ماه اخیر و تبدیل آن به قویترین موضوع سیاسی و نظامی در منطقه و در سطح جهان، نگاه تحلیلگران حوزههای سیاست و امنیت را در ابعاد ژئوپولیتیک و نظامی به خود جلب کرده و آنان را به انواع تحلیلها و موضعگیریها در خصوص خاستگاه این جریان بنیادگرا و خشونت طلب واداشته است.
برآمدن جریان داعش در منطقه خاورمیانه در چند ماه اخیر و تبدیل آن به قویترین موضوع سیاسی و نظامی در منطقه و در سطح جهان، نگاه تحلیلگران حوزههای سیاست و امنیت را در ابعاد ژئوپولیتیک و نظامی به خود جلب کرده و آنان را به انواع تحلیلها و موضعگیریها در خصوص خاستگاه این جریان بنیادگرا و خشونت طلب واداشته است. بعضی فرضیهها، خاستگاه و آبشخور گروه مذکور را به لحاظ سیاسی به کشورهایی مانند عربستان سعودی و قطر نسبت داده و برخی دیگر، آنها را محصول یک برنامه فتنه گرانه توسط قدرتهای غربی (امریکا و انگلیس) و یا عامل توطئه رژیم صهیونیستی برای تغییر نظام ژئوپولیتیک در خاورمیانه قلمداد مینمایند.
این دسته تحلیلگران و فرضیهسازان به همین جهت آن را جریانی بیریشه دانسته که با یک اقدام سریع و همه جانبه ریشه کن شده و از صحنه روزگار حذف خواهد شد؛ اما به تدریج و با تداوم پیشرویهای گروه داعش در کشور عراق و قدرت نمایی در سوریه، اعمال خشونتهای پیدرپی و شنیع در کشتن بیرحمانه اسیران و کشتار گسترده اقوام و اقلیتهایی مانند ایزدیان در عراق با هدف نسل کشی، و از همه مهمتر پیوستن جوانانی از سایر کشورها از جمله کشورهای غربی به آنان در همین اثنا، تحلیلها و فرضیات فوق تا حدودی رنگ باخته و در نتیجه افکار به سوی بعد و زاویه دیگری از ماجرا، یعنی شناسایی ریشههای فکری و تاریخی آن کشانیده شد.
این نوشته در صدد است با بهرهگیری از پیشینه و اسناد تاریخی، به واکاوی ریشههای فکری و تاریخی این جریان نوظهور و البته هولناک و خطر خیز ـ که نه تنها امنیت منطقه بلکه امنیت و آرامش کل جهان را به خطر انداخته ـ بپردازد.
رشد جریان تکفیری «داعش» در دامان «وهابیت»
امروزه از دولت اسلامی عراق و شام (داعش) به عنوان خشونت طلبترین جریان در تاریخ حرکتهای اسلامی یاد میشود که بر اساس یک فکر سلفی جهادی تکفیری بنا شده، تحت رهبری ابو مصعب الزرقاوی به عنوان پدر معنوی و مسلکی این جریان، از سازمانی که از آن تولد یافته (سازمان القاعده) در خشونت و افراطگری جلوتر رفته است.
قدرت و نیروی این تشکیلات قبل از آنکه پایه ایدئولوژیک داشته باشد، بر محور قطب گرایی و قومیت بنا شده است. این جریان، جریانی با تعصبات دینی در میان اهل سنت شناخته شده که برای تحقق اهدافاش از ابزارهای خشونت و ترور سود میجوید.
سرآغاز پدید آمدن داعش
نزدیکترین تاریخ پدیدار شدن این جریان به سال ۲۰۰۳ میلادی بر میگردد که به واسطه بیعت شهروند اردنی ابومصعب الزرقاوی، مؤسس «جماعت توحید و جهاد» در کشور عراق، با اسامه بن لادن رهبر سازمان القاعده به وقوع پیوست.
سازمان القاعده در سرزمین رافدین (رودهای دجله و فرات) به عنوان شاخه القاعده در عراق، تحت رهبری زرقاوی قرار داشت که به عنوان اولیه جرقه تشکیل گروهی به نام «داعش» به شمار میآید.
این گروه تلاش داشت تا پیروانش را از سنیهای داخل عراق و دیگر کشورهای اسلامی دور نگه دارد. در سال ۲۰۰۶ میلادی الزرقاوی جماعتهای اسلامی مبارز مسلح را تحت یک سازمان واحد به نام «مجلس شورای مجاهدین» به رهبری ابوعمر عبداله رشید البغدادی گرد آورد، اما این مجلس بیش از ده ماه تاب نیاورده، پس از کشته شدن الزرقاوی منحل و به جماعت دیگری زیر رهبری ابوحمزه المهاجر که در رأس سازمان القاعده عراق قرار داشت پیوست. ابوعمر البغدادی با ابوحمزه المهاجر بیعت نکرد تا «دولت اسلامی عراق» را تأسیس کند. در سال ۲۰۱۰ میلادی ابوعمر البغدادی نیز کشته شد تا آنکه ابوبکر البغدادی به عنوان رهبر سازمان جدید به جانشینی او قدرت را بدست گیرد.
با آغاز بحران در سوریه به سال ۲۰۱۱، سازمان اخیر الذکر، زمینه و میدان جدیدی را برای تداوم حیاتش به منظور راه اندازی یک جنگ مقدس بر علیه نظام حاکم بر سوریه مهیا دید.
در سال ۲۰۱۲ میلادی این سازمان در فکر گسترش نفوذ دولتش در منطقه شام (سوریه) ضد دیگر گروههای جهادی خاصه «جبهه النصره» به نبرد برخاست تا وقتی که رهبر آن بیعت خود را از سازمان القاعده پس گرفت. در سال ۲۰۱۳ البغدادی تولد «دولت اسلامی عراق و شام» را که به اختصار «داعش» خوانده میشود اعلام کرد.
به رغم تقسیم بندی گروههای نامبرده به لحاظ ایدئولوژیهای افراطی، سازمان «النصره» جنگاوران «داعش» را متهم میسازد که در پیاده سازی احکام شریعت بسیار سخت گیرانه عمل میکنند. این اختلافات ایدئولوژیک البته موجب بروز درگیریهای خونینی میان آنان شد. افراط گرایی گروه داعش آنچنان بالا گرفت که حتی آنها را به درگیری با هم پیمانانشان مانند «ارتش آزاد سوریه» که علیه رژیم بشاراسد میجنگید کشانید؛ نبردی که طی آن گروه داعش، ارتش آزاد سوریه را به کفر و ارتداد از موازین اسلامی متهم ساخت.
بنیاد فکری گروه تکفیری جهادی داعش
اگر خواسته باشیم اولین بذر پدید آمدن این جریان فکری سلفی جهادی را در تاریخ اسلام بیابیم، باید به سراغ اولین اختلاف پدید آمده در فجر اسلام، میان حضرت علی بن ابی طالب (ع) و معاویه بن ابی سفیان پس از قضیه حکمت برویم که در نتیجه آن دوران خلافت به پایان رسید و اولین نظام سلطانی مبتنی بر وراثت در نیمه قرن اول هجری توسط معاویه پایهگذاری شد. یکی دیگر از نتایج واقعه فوق الذکر، پدید آمدن گروه مخالفان حکمیت موسوم به «خوارج» بود. اگر گروه خوارج را اولین جریان فکری افراطی و متعصب در تاریخ اسلام بنامیم، باید بدانیم که اندیشه آنان ناشی از اتخاذ یک موضع سیاسی در مخالفت با واقعه حکمیت بود که در اثر دوری گزیدن از اختلاف میان علی (ع) و معاویه پدید آمد.
خوارج در افراطگری به آنجا رسیدند که پیشوای مذهبی خود حضرت علی (ع) را تکفیر کرده و اما از جانب دیگر زیر بار حکومت معاویه هم نرفته و سنتی را پایه نهادند که در آن شوریدن بر ائمه جور و فسق واجب شد. از دید این گروه امامان کفر آنهایی بودند که جریان حکمت را توجیه کرده و به آن بدلایلی گردن نهادند، یا آنها که از آن اعلام برائت نمودند.
این قسم جریان فکری تکفیری در آن دوران به جایی رسید که موجب پایه گذاری نوعی مسلک فقهی شد. جریان مذکور به طرز آشکار در مذهب فقهی احمد بن حنبل (۷۸۰-۸۵۵ میلادی)، یکی از چهار فقیه بزرگ نزد اهل سنت و جماعت و بنیانگذار مذهب حنبلی تجلی یافت. مذهب حنبلی در میان مذاهب چهارگانه اهل سنت، نسبت زیادی با اندیشه محافظه کارانه داشته که در آن اتکای به نص و دوری هرچه بیشتر از اجتهاد و تأویل بارز بوده، پایه اولیه در بنیانگذاری فکر تکفیری به شمار میرود. این در حالی است که مؤسس مذهب فوق در دوران حیاتش، خود از تکفیر پیروان دیگر مذاهب و فِرَق مانند تشیع، مرجئه، خوارج و معتزله پرهیز مینمود.
در قرن هشتم میلادی، واضع مذهب حنبلی با جریان فکری «معتزله» مواجه شد که معتقد به خلق قرآن (و نه قدیم بودن آن) بودند و آن اندیشهای بود که خلفای بعد از آن مقطع زمانی، پذیرش آنرا بر فقیهان و قاضیان واجب نموده بودند، اما احمدبن حنبل با آن مخالفت ورزید و به همین علت به زندان افتاد، ولی سختیهای دوران زندان موجب نشد تا او دست از عقاید و مذهبش بکشد، مذهبی که در اعصار پس از او پیروان فراوانی یافت.
آشنایان با مذهب حنبلی معتقدند رنج و سختیای که موسس آن متحمل شد، موجبات سوق مذهب مذکور به سوی افراط گرایی و تبلور آن در درون جریان اهل سنت در تاریخ اسلام را فراهم ساخت.
بنابراین کثیری از مورخان و تحلیلگران، احمد ابن حنبل را به لحاظ تاریخی موسس جریان سلفیگری دانسته که امروزه مرجعی برای حرکتهای سلفی جهادی قرار گرفته، و آن جریانی است که تأسیس دولت سعودی در عربستان در قرن هیجدهم میلادی منبعث از او شناخته میشود.
سرآغاز بنیادگرایی فکری
این جریان فکری با رویکرد بنیاد گرایانه، البته نَسَب از فتاوای فقیهی میبرد که هفت قرن پیش میزیست، و او کسی نیست جز احمدبن تیمیه (۶۶۱-۷۲۸م). علیرغم سپری شدن قرون یاد شده از عصر ابن تیمیه، امروزه آرا و فتاوای این فقیه، محرّک و مشوّقی برای بحث و جد ل میان اکثریت فقهای اسلام گردیده است. گرچه دوستداران و موافقان این فقیه او را از زمره احیاگران دین میشناسند، اما او از سوی مخالفانش با افکاری دارای مایههای غلو و افراط گرایی دانسته شده و او را به نشر افکار بنیاد گرایانه و تروریستی متهم میسازند.
ابن تیمیه که ملقب به «شیخ الاسلام» گردید، اثری عمیق بر جریان «بیداری اسلامی» در گرایشهای مختلفاش داشته که یکی از آنها، گرایش سلفی جهادی بوده که سازمانهایی مانند «القاعده» و «داعش» از جمله گروندگان به این نحله فکری و یا پدید آمدگان از آن به حساب میآیند. این جریان فکری اساسا معتقد به تقدم و غلبه نص بر عقل است.
افکار و ایدههای ابن تیمیه، شش قرن پس از وفاتش، مجال یافت تا در قالب عقیده «وهابیت» تولدی تازه بیابد؛ عقیدهای که با اندیشه سلفی اشتراکات فراوانی دارد به نحوی که هواداران و معتقدان آن، ابن تیمیه را پدر معنوی جریان وهابیت میشناسند.
جریان فکری و مذهبی «وهابیت» بر اساس این فکر نضج یافت که مسلمانان از وفات ابن تیمیه مدت شش قرن در جهل و گمراهی بسر میبردند و لذا با ظهور محمدابن عبدالوهاب ـ که پیروانش اورا احیا کننده و دعوت کننده مردم به سوی عقاید صحیح و ناب میشناسند ـ برای تحقق این خواسته و آرزوی دیرین، یعنی تجدید حیات اسلام در دوران معاصر، جهادرا به عنوان راه و روشی برای اقامه دولت اسلامی و یا تأسیس و برپایی دوباره خلافت در مرکز اندیشه وهابیت نشانید.
تشابه امروز با دیروز
با بررسی روند تاریخ اولیه نشر فکر «وهابیت» در آغاز قرن نوزدهم، بیشترین تشابه میان مرام و مسلک متعصب و سرسخت این جریان فکری بعد از پیوندش با آل سعود، امروزه با جریان بنیادگرایی که گروه «داعش» به آن دلبسته است دیده میشود.
آنچه امروز سرزمینهای عراق و سوریه از تخریب مساجد، حسینیههای شیعیان و قبور متبرکه گرفته تا تشکیل محکمههای شرع برای اجرای حدود و صدور احکام اعدام دسته جمعی غالبا کور و بیهدف، شاهد آنند را میتوان به لحاظ تاریخی در اقدامات مشابه بوسیله رژیم آل سعود براساس فکر وهابی بین سالهای ۱۹۰۴ تا ۱۹۲۵ میلادی یافت که طی آن، رژیم مذکور به تخریب قبور اهل بیت و حتی صحابه حضرت محمد (ص) و انهدام مساجد و خانه اولیاء مبادرت نمود.
امین الریحانی در کتابش «تاریخ طولانی حدیث و ملحقات آن» (ص: ۲۸و۲۹) مینویسد: «یکی از اتفاقات مهمی که در این راستا به وقوع پیوست، دستور قطع درخت «الذیب» در منطقه «الجبیله» توسط محمد عبدالوهاب بود که مردم به آن تبّرک میجستند.
پس از آن بود که پیروان و یاران عبدالوهاب دست به تخریب گنبدها و مقبرههای مربوط به اصحاب حضرت پیامبر (ص) گشودند».
اما واقعه دومی که به نظر الریحانی از اولی دهشتناکتر بود، دعوت موسس وهابیت به سنگسار زنی به اتهام عمل زنا در انظار عمومی بود. به نقل الریحانی: «آن زن زناکار سنگسار شد، سپس خبرش مانند برق در آن محل و دیگر بلاد منتشر گردید و این اتفاق موجب شد صاعقهای بر قلوب اهل گناه و پاکدامنان وارد آید، پس برخی مردمان سکوت کردند و برخی ناله و فغان برآوردند».
همچنین نویسنده یاد شده روایت میکند که امیر منطقه «الاحساء» در نامهای خطاب به شیخ محمد عبدالوهاب او را از این گونه اقدامات برحذر داشته و به توبه از آن دعوت کرد. عبدالوهاب که از به خطر افتادن جانش ترسیده بود از آن منطقه هجرت نمود تا آنکه امیر منطقه «الدرعیه» بنام محمد ابن سعود او را پذیرفت، که این تلاقی سرانجام به عهد و پیمان این دو به جمع بین عقیده فقیه و سیادت امیر انجامید. این اتفاق، آغاز عهد و پیمان «مذهب و شمشیر» بود که به همگرایی میان وهابیها و آل سعود تا به امروز انجامید و اکنون در شکل اتحاد میان کلمه توحید و شمشیر برهنه ظاهر و متجلی گردیده است.
در کتب تاریخ نقل است که جنگ آل سعود که از سوی جریان «وهابیت» مورد حمایت و تایید شرعی قرار گرفت، هفت هزار کشته به جای گذاشت که در نهایت به تأسیس مملکت سعودی ـ که امیران آن مذهب متعصب و افراطی وهابیت را مذهب رسمی کشور قرار دادند ـ انجامید، نظامی که وظیفه خود را بناگذاری قوانین رسمی بر پایه اصول شریعت اسلام قرار داد و این دقیقا همان چیزی است که امروز گروه «داعش» داعیه آن را داشته و در تلاش برای استقرارش به سر میبرد.
اما از سوی دیگر، با گذشت زمان، علاقه رژیم آل سعود به وهابیت دچار تزلزل و نوسان گردید؛ از این حیث که این مسلک بنیادگرا و افراطی، گاهًا به ظهور برخی جریانات فکری در درون خود که با نظام آل سعود به کشمکش و تخاصم منجر میشد، میانجامید.
در این رابطه شاید بارزتر ین نمونه، جریان موسوم به سازمان «القاعده» باشد که به وسیله اسامه بن لادن با اعلام بازگشت به اندیشه و شعار «جهاد در سرزمین اسلام» پایه گذاری شد.
بازگشت اندیشه جهادی
این نوع از فکر تکفیری جهادی که در صدد بازگشت دوباره «به سرزمین اسلام» است، این بار عکس العملی در برابر قلع و قمع برخی جنبشهای اسلامی در کشورهای مصر و سوریه در نیمه دوم قرن بیستم میلادی تلقی میشود. یکی دیگر از زمینههای رویش این تفکر در میان گروههای مبارز عربی، ورود آنان در جانبداری از امریکا در نبرد علیه روسها در افغانستان بود، اما پس از آنکه این عده این بار پس از اشغال عراق توسط امریکا به ضدیت با امریکا برخاستند، این فکر به عراق نیز منتقل گردید.
در حد فاصل جنبش افغانستان تا اشغال عراق توسط نیروهای امریکایی، این اندیشه که در میان جوانان متدین به شدت رواج یافت، موجب رشد جریان افراطی و بنیادگرا در جهت اقناع و ارضای روحی و فکری آنان گردید. اکثر این دسته جوانانی که جنگاوران سازمان القاعده را شکل دادهاند، امروزه یکی از نیرومندترین ارتشهای نامنظم موسوم به «داعش» را تشکیل داده و هیزم بیار نبردهای داخلی عراق و سوریه گردیدهاند.
چیزی که مایه تغذیه فکری و موجب اقناع روحی این قبیل جوانان است، همانا رویاهایشان برای بازآفرینی جریان خلافت در سرزمینهای عربی و اقامه دولت اسلامی روی زمین به کمک سلاح و آتش است