تحلیل های برگزیده
- مجتبی تهرانی
- فرارو
- عصر ایران
- عصر ایران
- تابناک
- مسیح مهاجری
- سید مرتضی نعمت زاده
- آفتاب
- منصورون
- علی مطهری
» بازدید دیروز: 118
» افراد آنلاین: 1
» بازدید کل: 481
«حقارت شاه در برابر بیگانگان»
یک روز محمد رضا که خیلی ناراحت بود به من گفت: «مادر جان مرده شوره این سلطنت را ببرد که من، شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را برده اند ویتنام
همه راویان حقارت محمدرضا در برابر غربیها؛ از نیویورک تایمز تا مادر محمدرضا شاه
یک روز محمد رضا که خیلی ناراحت بود به من گفت: «مادر جان مرده شوره این سلطنت را ببرد که من، شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را برده اند ویتنام» آن موقع جنگ ویتنام بود و آمریکایی ها که از قدیم در ایران نظامی داشتند هر وقت احتیاج پیدا میکردند از پایگاههای ایران و امکانت ایران با صلاحدید خود استفاده میکردند. حتی اگر احتیاج داشتند هواپیماها و یدکی های ما را برای پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام بکار میبردند . حالا بماند که چقدر سوخت مجانی میزدند و اصلا کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتی هایشان را از ایران میبردند
گروه سیاست جهان نیوز-سعید ساداتی: بیست و ششم دیماه ۱۳۵۷ هـ . ش مصادف است با پایان سلطه نامشروع محمدرضا پهلوی. وی در این روز پس از ۳۷ سال ظلم و ستم به ملت ایران و همزمان با اوج گرفتن فدرت انقلاب اسلامی از کشور فرار کرد و به طور آشکار نشان داد که حامیان استعمارگر او دیگر قادر به نگهداری این مهره خائن در اریکه قدرت نیستند.
شاه در حالی ایران را ترک کرد که نفرت از او سراسر ایران را پر کرده بود و این نفرت عمومی نسبت به دومین و آخرین حاکم سلسله پهلوی نتیجه تبهکاری های او و پدرش در طول چندین دهه بود.
پایگاه خبری جهان نیوز در نظر دارد همزمان با سالروز فرار شاه خائن از کشور، در سلسله مقالاتی به بازخوانی خیانت های این مهره دستنشانده بپردازد.
بر همین اساس در این مقال قرار است وابستگی و اوج حقارت محمدرضا پهلوی در برابر قدرت های سلطه جوی جهانی و استکباری مورد بررسی و بازخوانی قرار گیرد.
تحقیر محمدرضا در مراسم افتتاحیه المپیک۱۹۴۸ و در ورزشگاه امجدیه تهران
پنجاه سال حكومت ايران كه حكومت ديكتاتورى، سلطنتى، طاغوتى، فاسد و آنچنانى بود، به وسيلهى دو نفرى انجام گرفت كه آنها را بيگانگان بر سر كار آوردند و مردم هيچ نقشى نداشتند.
اما نکته قابل توجه در این بین، وابستگی و ذلالت این افراد در برابر غربی ها و سران بالا دستی بود. امیر اسدالله اعلم در بخشی از یادداشتهایش در رابطه با محمدرضا شاه اینگونه می نویسد: «چشمداشت هميشگي شاه اين بود كه بزرگترين مرد تاريخ ايران و بالاتر از همه شاهان پيشين شناخته شود. همه پيروزي هاي ملي زمان او به او نسبت داده شوند و درخشش زودگذر هيچ كس چيزي مگر بازتاب بي رونقي از شخصيت پرتو افشان او نباشد. باور شاه اين بود كه پدرش او را مرد با كفايتي گمان نمي كرد. از اين گذشته سالهاي آغازين سلطنت و بي اعتنايي چند تن از نخست وزيرانش را پيوسته به ياد داشت.
در نخستين سفر به انگلستان نيز در تابستان ۱۳۲۷(۱۹۴۸) كه مقارن با بازي هاي المپيك در آن كشور بود به گونه اي سرد و حتي زننده با او رفتار شد: در مراسم گشايش اين بازي ها پادشاه و خانواده سلطنتي و سپس نخست وزير و چند تن از وزيران انگلستان در جلو و شاه ايران و همراهانش به دنبال آنان به ورزشگاه رفتند و به همان ترتيب در جاي خود قرار گرفتند.
در زمان نخست وزيري دكتر مصدق نيز يك بار در مراسمي كه به مناسبت زادروز او طبق معمول هر سال در ورزشگاه امجديه برپا شد به مجرد ورود شاه ناگهان جمعيت اطراف جايگاه كه از هواخواهان حزب توده بودند دست به ناسزاگويي و توهين زدند و او را به ترك ورزشگاه واداشتند. اينگونه زخم هاي رواني ناپيدا هميشه او را رنج مي داد و همواره آرزو داشت از ايرانيان گرفته تا بيگانگان از مردم معمولي گرفته تا سياست پيشگان و رهبران قوم به همه و همه نشان دهد كه از همه برتر است.» (۱)
انتقاد امام خمینی(ره) از ذلت پذیری محمدرضا در برابر بیگانگان
یکی از انتقادهایی که امام خمینی همواره درباره محمدرضاخان مطرح می کرد ذلت پذیری و خاکساری و احساس حقارت کامل او در برابر بیگانگان بود. امام خمینی در این باره می گوید : شاه در برابر بیگانگان به ویژه آمریکا بله قربان گو بود و این را من مکرر گفته ام و از بس که متاثرم باز هم پیش شما عرض می کنم که من وقتی عکس شاه را پهلوی جانسون دیدم که جانسون عینکش را برداشته و از این طرف دارد چشمهایش آنطور می کند و نگاه می کند و به او نگاه نمی کند و او آن طرف میز او سر جای خودش ایستاده بود او آن طرف میز او ایستاده بود مثل یک بچه مکتبی که ایستاده پیش معلمش (کرنش ) می کند من همچو متاثر شدم که ما در چه حالی هستیم که این « شخص اول » مملکت ما به اصطلاح هست در مقابل او اینطوری ایستاده و آن هم اینطور بی اعتنا چشمهایش را آن طرف کرده و در روزنامه انداخته بود و گمان می کنم این عکس را تحمیل هم گمان می کنم کرده بودند که در روزنامه های ایران منعکس بشود . (۲)
حقارت شاه در مقابل بیگانگان از نگاه دو نویسنده خارجی:
یکی از نویسندگان خارجی (مامورین رونیس) می نویسد: شاه وابستگی روحی و روانی زیادی به روسای جمهور آمریکا داشت. او روسای جمهور آمریکا را در حکم پدر خود می دانست. به همین دلیل هرگاه دست آن ها را پشت سر خود می دید و هرگاه احساس می کرد از عملکردش راضی هستند احساس نشاط می نمود و در یک حالت تعادل روانی قرار می گرفت ولی هرگاه استنباط می کرد عملکردش نتوانسته است آمریکایی ها را کاملا راضی کند تعادل روانی اش به هم می خورد. به همین دلیل بود که در روزهای آغازین انقلاب و در زمانی که اولین شعله ها در قم پدید آمد شاه به یکی از دوستان نزدیکش گفت: «مادام که آمریکایی ها از من حمایت می کنند می توانیم هر چه می خواهیم بگوییم و هر کاری می خواهیم انجام بدهیم; بنابراین مرا نمی توان تکان داد!»
نویسنده دیگری چنین می نگارد: شاه شخصیتی کاملا وابسته داشت. وابستگی سیاسی و روانی او به شخصیت و روسای جمهور غرب (به ویژه روسای جمهور آمریکا) خیلی شدید بود. به همین دلیل اگر در پناه قدرت آن ها قرار نمی گرفت به هیچ وجه نمی توانست حیات سیاسی داشته باشد. شخصیت شاه طوری سامان یافته بود که حتما می بایست به یک شخص قوی مثل روسای جمهور آمریکا وابسته باشد. تا زمانی که یک شخص قوی همچون روسای جمهور آمریکا از او حمایت نمی کرد نمی توانست در برابر مشکلات و بحران ها تاب مقاومت داشته بشد. شاه در برابر غربی ها (به ویژه در برابر آمریکایی ها) شدیدا احساس کوچکی می کرد به همین دلیل پیوسته سعی می نمود رضایت کامل آن ها را جلب کند. وحشت از بیگانه سراسر وجود شاه را گرفته بود و در کوچک ترین کارها منتظر تایید آمریکایی ها بود.
نویسنده دیگری می نگارد: شاه در برابر آمریکایی ها کاملا بی اراده بود روسای جمهور آمریکا نیز به خوبی این موضوع را درک کرده بودند. به همین دلیل هر درخواستی از او به عمل می آوردند و شاه در برابر درخواست های آمریکایی ها حتی به خود اجازه تامل نمی داد و فورا «بله» و «چشم» را به زبان می آورد.
اگر آمریکایی ها می گفتند چنین و چنان اصلاحاتی به عمل آور شاه بدون تامل و بدون آنکه لحظه ای درباره آن بیندیشد می پذیرفت و حتی بالاتر از سطح درخواست آن ها عمل می کرد. آمریکایی ها می گفتند کشتار راه بینداز شاه بیش از آنکه آمریکایی ها انتظار داشته باشند خونریزی و کشتار به راه می انداخت . اگر آمریکایی ها کاپیتولاسیون می خواستند شاه بدون تامل اقدام می کرد و به خاطر رضایت آمریکایی ها حیثیت یک ملت را لگدکوب می نمود کشتار به راه می انداخت انبوهی از مردم را به زندان ها می فرستاد بزرگ ترین شخصیت های مذهبی و محبوب ترین مراجع را تبعید می کرد تا آمریکایی ها از او خشنود شوند. اگر آمریکایی ها می گفتند به ظفار (در کشور عمان) نیرو بفرست و نفت را چنین و چنان بفروش و در گرماگرم جنگ صهیونیست ها با مسلمانان چنین کن و… شاه بدون آنکه پیرامون این مسائل فکر کند فورا دست به کار می شد و مثل یک سرباز ساده کاملا به چگونگی اجرای فرمان فکر می کرد نه به ماهیت و عواقب فرمان .(۳)
محمدرضا پهلوی و چرچیل در سال ۱۹۴۳
حقارت محمدرضا در برابر غربیها از نگاه رهبر انقلاب
مقام معظم رهبری در اردیبهشت ماه سال ۸۸ در رابطه با حقارت محمدرضا پهلوی در برابر بیگانگان گفت: «محمد رضاى پهلوى در سالهاى دههى چهل و دههى پنجاه شديدترين فشارها را بر اين ملت و بر مبارزان و بر آزادىخواهان- خشن؛ بدون اندك ملاحظهاى از مردم- وارد كرد؛ اما همين آدم در مقابل سفير آمريكا و سفير انگليس خشوع و خضوع مىكرد و از آنها حرف مىشنفت! ناراحت هم بود، اما مجبور بود. اين حكومت يك ملتى است كه از عزت ملى محروم است.»
روایت نیویورک تایمز از حقارت محمدرضا در مقابل بیگانگان
روزنامه نیویورک تایمز می نویسد: «پس از کودتا، شاه گیلاس خود را با تعارف به روزولت، رئیس بخش سیا در خاورمیانه برداشت و گفت: من تاج و تخت خود را به خدا، مردم کشورم، ارتشم و به شما مدیونم. (۴) در حقیقت، کشور در دوره پهلوى، حیات خلوت و منطقه نفوذ قدرت های جهانی بود. آنها در عزل و نصب مقامات ارشد، نمایندگان مجلس، تصویب یا رد لوایح و قوانین، امضای قراردادها و پروتکل ها، سیاست گذاریها و…، نقشی آشکار و پنهان داشتند (۵) و ایران به تمام معنا، فاقد استقلال سیاسی بود. انتخاب نخست وزیر و وزیران، اغلب از بین افراد وابسته به سازمانهای جاسوسی آمریکا و فراماسونری صورت می گرفت "آماری که از وابستگی های افراد شناخته شده هیئت وزیران هویدا، آموزگار، شریف امامی و ازهاری به دست آمده، حکایت از آن دارد که ۳۸% آنان فراماسون، ۲۴% عضو سیا و ۲۱% عضو ساواک بوده اند ." (۶)
حقارت محمدرضا پهلوی از زبان مادر!
مادرِ محمد رضا پهلوی در خاطرات خود می نویسد: یک روز محمد رضا که خیلی ناراحت بود به من گفت: «مادر جان مرده شوره این سلطنت را ببرد که من، شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را برده اند ویتنام» آن موقع جنگ ویتنام بود و آمریکایی ها که از قدیم در ایران نظامی داشتند هر وقت احتیاج پیدا میکردند از پایگاههای ایران و امکانت ایران با صلاحدید خود استفاده میکردند. حتی اگر احتیاج داشتند هواپیماها و یدکی های ما را برای پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام بکار میبردند . حالا بماند که چقدر سوخت مجانی میزدند و اصلا کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتی هایشان را از ایران میبردند ... (۷)
خاطره ارتشبد طوفانیان و اردشیر زاهدی از حقارت محمدرضا
آقای ارتشبد نعمت الله نصیری می آمد خدمت محمدرضا، گاهی من هم در این ملاقات ها بودم. میگفت آمریکایی ها فلان پرونده و فلان اطلاعات را خواسنه اند! محمدرضا میگفت بدهید.
حال در مقابل آمریکایی ها جواب اینهمه خوش خدمتی شاه را اینگونه دادند: سالیوان (سفیر آمریکا) به من گفت، "اعلیحضرت تصمیم گرفتند از کشور بروند بیرون." من خیلی ناراحت شدم. من فورا به آن گارد و پیشخدمته گفتم من میخواهم بروم پهلوی شاه. [رفتم پیش شاه] گفتم که تکلیف کردند به شما بروید؟ برای چه تکلیف کردند؟ یعنی چه؟ همین شکلی با او حرف زدم. گفتم نمیتوانند اینها تکلیف بکنند، نمیتوانند. گفتم اگر اعلیحضرت میخواهید بروید من باید با شما بیایم، من نمیمانم. اعلیحضرت گفت، "ببین، بمان این جا برای ما روشن کن، ما که به انگلیس و آمریکا بد نکرده بودیم چرا اینها این کار را با من کردند؟" (۸)
این حقارت تا بدانجا ادامه داشت که حتی اجازه ورود شاه به آمریکا داده نشد. اردشیر زاهدی در خاطرات خود می نویسد:
آقای هنری کیسینجر وزیر امور خارجه سابق آمریکا از افراد وفاداری بود که تقریباً هر روز به شاه در دو نوبت تلفن میکرد.
یک روز که من در کنار اعلیحضرت بودم و کیسینجر تلفن کرد شاه به او گفت : اکنون متوجه شدهام که آمریکاییها مردمی ناسپاس و نامرد هستند. من تمام عمرم را در خدمت به ایالات متحده آمریکا گذراندم و اکنون آمریکا حتی اجازه نمیدهد در یکی از بیمارستانهای آن کشور بستری شوم... (۹)
جهان نیوز در ادامه به وابستگی مطلق محمدرضا شاه به بیگانگان، مفاسد اخلاقی پهلوی، مفاسد مالی پهلوی، شکنجه های وحشیانه ساواک و عقب ماندگی ساواک خواهد پرداخت.
این پایگاه خبری در نظر دارد به برخی شبهات ایجاد شده در رابطه خدماتی که در دوران پهلوی به مردم ایران داشته نیز پاسخ دهد.
منابع:
۱) يادداشت هاي امير اسدالله علم؛ متن كامل، جلد اول، انتشارات مازيار و انتشارات معين ، تهران ، چاپ ششم ، ۱۳۸۵ صفحات ۱۰۹ تا ۱۱۸
۲) صحیفه امام جلد۸ ص ۱۰۰
۳) پایگاه اطلاع رسانی خط امام
۴) گازیوروسکى، کتاب سیاست خارجی آمریکا و شاه، ص ۲۸٫
۵) ماروین زونیس، کتاب شکست شاهانه، ص ۳۰۵٫
۶) سیروس پرهام، کتاب انقلاب ایران و مبانی رهبری امام خمینى، انتشارات امیرکبیر، تهران ۱۳۵۷، ص ۲۶٫
۷) کتاب ملکه پهلوی صفحه ۳۷۸
۸) خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان صفحه ۸۳
۹) ۲۵ سال در کنار پادشاه ؛ خاطرات اردشیر زاهدی صفحه ۳۶۴