تحلیل های برگزیده
- مجتبی تهرانی
- فرارو
- عصر ایران
- عصر ایران
- تابناک
- مسیح مهاجری
- سید مرتضی نعمت زاده
- آفتاب
- منصورون
- علی مطهری
» بازدید دیروز: 66
» افراد آنلاین: 1
» بازدید کل: 2850
شهید سید علی جهان آرا
جمعیت منصورون در فاصله زمانی سال های 1351 تا 1357 همگام با ملت ایران و در مبارزه با رژیم وابسته شاه، هشت شهید سرافراز را تقدیم آرمان های دین و ملت کرد: شهید سید علی جهان آرا از جمله این شهدا است. فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر. همچنین تعدادی از همرزمان شهید سید علی جهان آراازگروه منصورون، از جمله شهیدان محمدجهان آرا، بقایی و دقایقی، پس از انقلاب و در جریان حماسه آفرینی های ملت ایران در هشت سال دفاع مقدس به شهادت رسیدند که در ادامه با آشنا خواهیم شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
انّهم لهم المنصورون و انّ جندنا لهم الغالبون
چکیده ی زندگینامه ی برادر شهيد سید علي جهانآرا
از كودكي يك انقلابی بود و اسلام روح پرتلاطم او را جهت و سمت داده بود. مردم خرمشهر با او و روح سلحشورش آشنايي نزديك دارند.
علي در سال 1334 در خانوادهاي متوسط با روحيهاي مذهبي به دنيا آمد. قرآن را با كوشش پدرش آموخت. او در نامهاي كه براي خانوادهاش فرستاد، مينويسد: «از هنگامي كه تازه اطراف و اوضاع خود را شناختم با فراگيري قرآن، تضادي ميان آنچه در جامعهام ميگذرد با آنچه كه قرآن ميگويد احساس كردم». اين تضاد بزرگترين مفسر زندگي سراسر مبارزه و اما كوتاه او بود.
با ورود به دبيرستان مرحله جديدي از حياتش را آغاز كرد، او عليرغم نوجوانياش همچون بسياري از نوجوانان ميهنمان، براي به دست آوردن پول توجيبياش تابستانها را كار ميكرد.
فعاليت اجتماعي خود را از ابتدا از انجمنهاي اسلامي مدارس تازگي شروع به كار كرده بودند آغاز نمود و در اواخر سال 50 با سن كم اما با شور و عشقي عميق و ايماني خالص پاي در ميدان مبارزه بر ضد نظام طاغوتي نهاد. فشار ديكتاتوري پهلوي، بيداد استثمارگران داخلي و خارجي و غوغاي فقر درون جامعه، انديشه انقلابي اسلام و روح شورشگر علي معجوني شگفت، به وجود آورده بود كه جز در جهادي پيوسته عليه رژيم مزدور نميتوانست در چيزي تجلي يابد.
برهمين اساس به زودي در عضويت گروهي انقلابي درآمد، در حالي كه او جوانترين عضو آن گروه بود. در شهريور 51 گروه از سوي ساواك شناسايي و اعضاي آن دستگير ميشوند، اما علي با چند تن از يارانش از شهر ميگريزند و بعد چون متوجه ميشود كه ساواك به دليل شرايطش و جو شهرستان و هراس از خشم توده نميتواند آنها را دستگير كند به خرمشهر باز ميگردند، ساواك او را احضار كرده و پس از بازجويي مختصري او را آزاد ميكند، ولي به محض آزاد شدن باقيمانده افراد را جمع و تلاش ميكند آنها را سازماندهي كند كه ساواك براي بار دوم او را احضار و با او به خشونت رفتار ميكند.
سپس ميخواهد با اعمال فشار او را وادار به همكاري با ساواك نمايد كه با برخورد قاطعانهاش دست آنها را به سختي پس ميزند.
علي پس از اخذ ديپلم رياضي در دانشگاه تهران و در رشته جامعهشناسي قبول شده وارد محيطي نوين ميگردد. دانشگاه براي روح ناآرام علي محيط بسيار مساعدي است. مبارزات اوجگيرنده سازمانهاي مسلح و طرح تئوريهاي سياسي در نحوه مبارزه، گسترش مبارزات ايدئولوژيكي و طرح اسلام مستضعفين، محيط جامعه و به ويژه دانشگاه او را در فعاليت و تحرك وفقهناپذيري انداخته بود.
همين در گسترش دانش ايدئولوژيكي، سياسي و حتي نظامي، علي نقش خلاقي داشت و آنچه كه در كنار اين تئوريها، بيشترين تاثير را در رشد او نهاده و نمايانتر نمود گرایش روح سركش او به مبارزات گسترده دانشجويي بود.
شركت فعال در تظاهرات، فعاليتها، كارهاي اجتماعي دانشگاه و برپا ساختن كتابخانه دانشجويي نقش عمدهاي را ايفا كرده بود. روحيه نظامي خود را در برخورد با سختيهاي طبيعت رشد ميداد.
به كوهنوردي عشق ميورزيد زيرا ضعفهاي او را آشكار ميساخت و او را در برابر سختيها و ضعفها به تلاش واميداشت. در دانشگاه مدتها سرپرستي كوهنوردي را برعهده داشت. همانگونه كه در تظاهرات خشونتبار دانشجويي هميشه جلودار بود.
بحث و بررسي در مورد مسائل اجتماعي، سياسي، اقتصادي، به ويژه جريانات جاري ميهنمان از كارهاي عادي او بود. با كوشش و تلاش در شرايط سخت پليسي اعلاميهها، جزوات و نشريات گروهها و سازمانها را به دست ميآورد و خود نيز با ياري برادران شهرستانيش چند جزوه و نشريه (سال 55) تكثير و پخش كرد.
او با شهيد كريم رفيعي رابطه فعال و نزديكي داشت و پيوسته در جريانات با يكديگر همراه بودند. حركتهاي مسلحانه را با هم و چند تن ديگر از دوستانش بررسي و تحليل ميكردند. نسبت به انحرافات روحي نقاد و سازشناپذير داشت. با حركت منافقانه و كودتا در سازمان مجاهدين، برخورد اصولي در پيش ميگيرد.
در حالي كه منافقين را محكوم مينمود اما راه جهاد مسلحانه را تاييد و تبليغ ميكرد و با برخورد صحيحي با آن مبارزه مينمود، احساس نياز به تشكل و سازماندهي نوين در امر مبارزه عليه نظام طاغوتي عامل گرايش او و كريم به گروه بود. به علت شرايط اختناق پليسي و خشن تهران، براي كسب آمادگي جهت عضويت در گروه به قم آمدند.
در تابستان 55، در بازار قم با نيروهاي مسلح رژيم درگير ميشوند با آنكه خود مسلح نبودند ولي با ابتكار عمل علي، با نيروهاي پليس برخورد قاطعي نموده و ميگريزند، پليس كه خود را غافلگير ميبيند به سوي آنان تيراندازي مينمايد كه در اين ميان تيري به پاي علي اصابت كرده او را زخمي ميكند، ولي آنان به فرار خود ادامه داده و به سلامت به پايگاه خود «حصن» بازميگردند،
علي نهايت سبعيت رژيم را به خوبي لمس كرده بود و در اين جريان كارت شناسايي علي به دست عناصر رژيم ميافتد و اين آغاز دوران جديدي در زندگي مبارزاتي وي بود.
او ديگر مبدل به يك مبارز حرفهاي شده بود، مبارز خستگيناپذير، «هجرتهاي» مداوم در جريان مبارزه عليه رژيم و خودسازي و رشد جمعي براي تدارك يك مبارزه ريشهدار عليه رژيم طاغوتي از خصوصيات وي شده بود كه براي عمليات نظامي شايسته تشخيص داده شده و براي رشد اين استعدادش تلاش و كوشش ميشد.
وي با مسائل سياسي، ايدئولوژيكي برخوردي فعال و رشديابنده داشت. نامه مفصلي كه به خانوادهاش نوشته است نشانگر بينش عميق و اسلامي او بود.
در بهمنماه 55 يك روز پس از شهادت دو تن از برادران (روز 7 بهمن) به طور اتفاقي در دام پليسي ميافتد كه بلافاصله متوجه شده و با چابكي فراوان از برابر ماموران مسلح ميگريزد. مامورين او را با رگبار مسلسل مورد حمله قرار ميدهند، ولي با سرعت خود را از محاصره بيرون كشيده، ميگريزد.
اين جريان خشم رژيم طاغوتي را نسبت به علي چندبرابر ميكند. در اين مرحله علي در تشكيلات رشد فوقالعادهاي ميكند و به تدريج مسئوليتهايي به او واگذار ميشود.
با رشد بيشتر و بالا رفتن آگاهي سياسي استراتژيك مواضع صحيحتري در دورن گروه اتخاذ ميكند. انتقادات سازنده و پشتكار در پيگيري كردن اشكالات به منظور حل آنها و سازشناپذيرياش در رشد خود او و ديگر برادران و كلا گروه تاثير بسزايي داشت.
او تكيه عمدهاي بر مسائل استراتژيكي جنگ مسلحانه ميكرد و در تعيين و مشخص كردن خطمشي سياسي- نظامي مبارزه از سوي تشكيلات پافشاري مينمود.
داراي قيافه، رفتار و خصلتهاي به شدت مردمي بود و با اينكه سال سوم رشته جامعهشناسي بود، ولي در برخوردهايش با مردم اين موضوع قابل تشخيص نبود، مردم با او زود جوش ميخوردند و برايش درددل ميكردند.
گاهي اتاق تيمي خود را در خانههاي پرمستاجر و فقير برميگزيد و به مستاجرين ناتوان رسيدگي ميكرد. او هيچ وابستگي به دنيا نداشت. او مانند برادرش كريم رفيعي نماز شب و تلاوت پيوسته قرآن را ترك نميكرد.
او حتي از تماس با خانوادهاش بيمناك بود و معتقد بود اين تماسها ممكن است علاقه او را نسبت به آنان زياد كند. شهادت برادر مجاهد سيدنورالدين شاهصفدري نيز در 4 آذر 56 تاثير عميقي بر او نهاده و بر شدت تلاشها و فعاليتهاي او افزوده بود، تماسها و برخوردهاي او در جهت گسترش كار تشكيلات بيشتر شده و به مبارزات مردم و دانشجويان اهميت زيادي ميداد و ضرورت پيوند بيشتر تشكيلات يا مبارزات آنان را تاكيد ميكرد.
علي، مصداق «زهاد فيالليل و اسد فيالنهار» بود و عبادت عارفانهاش بيانگر خلوص و عمق اعتقاداتش بود. او انساني زحمتكش بود و از انجام هيچكاري شانه خالي نميكرد. در انجام وظايفش نهايت تلاش خود را مينمود. قاطعيت، مقاومت، شجاعت، صداقت و سادگي ويژگيهاي بارز او بودند.
علي سرانجام در ديماه 56 در يك درگيري مسلحانه كه منجر به زخمي شدن يك پاسبان ميگردد اسير رژيم طاغوتي ميشود. در شهرباني اراك مورد شكنجه قرار ميگيرد كه با مقاومت خدايي او روبهرو شده و خود خسته ميشوند. يكي از مامورين شهرباني اراك صداي قرآن خواندن علي را در سلول انفرادي شنيده بود: «والعصر ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنو و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر».
و نام خود را سمبل مجاهدي قاطع، صابر، به تاريخ مبارزات ملت زحمتكش ايران به يادگار نهاد.
ياد علي زنده و راهش پررهرو باد.
از سخنان اوست: «نظم، انضباط و اخلاق طاغوتي را بايد از نظم، انضباط و اخلاق انقلابي بازشناخت و فرق ميانشان را آشكار ساخت. نسبت به نظم طاغوتي و اخلاق شاهنشاهي كه جز سكوت، خفقان، اطاعات بردهوار و بره گرگهاي درنده شدن چيزي نيست، من نه منظم خواهم بود و نه خوشاخلاق، بدخلقترين و بيمبالاتترينها ميشوم، اما آنچه كه هر مسلمان متعهد موظف است اخلاق، روش برخورد و اعمال خود را بر آن استوار كند، نظم انقلابي است، نظم تشكيلاتي است. در حقيقت عصيان و سركشي پايههاي اوليه نظم انقلابيست.»
گرامی باد یاد و راه شهید سید علي جهانآرا
انّهم لهم المنصورون و انّ جندنا لهم الغالبون
صدق الله العلی العظیم